ازگیل

ساخت وبلاگ
اینجا رو انگار فراموش کردم کلا ...95 داره تموم مشه و من دیشب فهمیدم که چه سال بدی بوده برام . از همون اولش که سر کار اون اتفاق افتاد و بعدش هم که کنکور رو خراب کردم و مدتها بخاطرش ناراحت بودم . بعد رفتم اون شرکت استادم که آدمای بیخودی داشت و هیچی یاد نگرفتیم و دست از پا درازتر اومدیم بیرون ... بعدش هم که سریالِ ناراحتی و غصه ها و تحقیر ها و استرس ها سمتم روونه شد و تا همین الان هم فکرم درگیرشونه و هنوزم با ترکش هاش سر و کله میزنم ...سال جدید 24 سالم میشه و یعنی اینکه سال خروس سالِ دنیا اومدنمه . امیدوارم سال بهتری باشه و غصه هام رو کمرنگتر کنه . هنوز نمیدونم باید دقیقا برای زندگیم چیو آرزو کنم اما میخوام مصمم تر باشم و شایدم یه روزی تصمیم بگیرم که واسه همیشه برم ...  ازگیل...ادامه مطلب
ما را در سایت ازگیل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7azgil-114 بازدید : 16 تاريخ : جمعه 20 اسفند 1395 ساعت: 4:46

این مطلب توسط نویسنده آن رمزگذاری شده و از طریق فید قابل مشاهد نمی‌باشد. شما با مراجعه به وبلاگ نویسنده و وارد کردن رمز عبور می‌توانید مطلب مورد نظر را مشاهده نمایید.

[برای مشاهده این مطلب در وبلاگ اینجا را کلیک کنید] ازگیل...
ما را در سایت ازگیل دنبال می کنید

برچسب : سخته,سخته دلتنگی سخته,سخته رفتن, نویسنده : 7azgil-114 بازدید : 24 تاريخ : جمعه 26 آذر 1395 ساعت: 20:15

این 387 اُمین پستیه که دارم منتشر میکنم .

دیشب یهو انگار بمب خورد وسط همه چیز . اوضاع بد بود ولی از دیشب بدتر شد . من دیگه از خانواده هامون خسته ام . دیگه تحملشونو ندارم . باید برم ، باید از این شهرو بعدتر حتی از این کشور برم . 

دلم خیلی گرفته . حالم خیلی بده . تمام دیشب و امروز گریه کردم و التماس کردم به خدا که این کارو باهامون نکنه ... 

چرا خدا دیگه صدای منو نمیشنوه ؟

ازگیل...
ما را در سایت ازگیل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7azgil-114 بازدید : 35 تاريخ : جمعه 26 آذر 1395 ساعت: 20:15

اومدم یکم بنویسم ، شاید یکم سبک تر شم ، هم اینکه اینجا انقد خاک گرفته نمونه . اول از شرکت بگم که این روزا یکم بهتر پیش میریم توی انجام دادن پروژه ها و واقعا خیلی هم بهمون خوش میگذره اون ساعتایی که مسئولش نیست ... سه چهار نفری کلی فان داریم و میخندیم در حد دل درد ! یه قراردادی هم چند وقت پیش امضل کردیم که میگه توی این هفته که داره میاد باید امتحان بدیم ، و خب نمیدونم این دفعه واقعا میخوان امتحانُ بگیرن یا نه . چون یکم حرفاشون ضد و نقیضه ... امیدواریم که امتحان نگیرن چون به هر حال امتحان دادنمون خوب نیست .اگه هم امتحان بگیرن به احتمال زیاد نمیخوان قبولمون کنن ... نمیدونم دیگه قراره چکار کنن و واقعیتش اینکه خیلی هم نگرانش نیستم ، فقط چون باعث میشه نصف روز بیرون خونه باشم و بهم خوش بگذره یکم دلم میگیره اگه مجبور بشیم نریم . دیروز رفتیم سینما ... میخواستیم بریم فیلم دختر ولی بلیط تموم شده بود و رفتیم دراکولا که فوق العاده حوصله سر بر بود . این سینما رفتن هم کلی داستان داشت و بعدش هم یه دعوا عجیب غریب کردیم ! سینما که بودم هم مامانم زنگ زد که کجایی و چرا دیر کردی !!! بعد ازگیل...ادامه مطلب
ما را در سایت ازگیل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7azgil-114 بازدید : 13 تاريخ : جمعه 19 آذر 1395 ساعت: 17:54

این مطلب توسط نویسنده آن رمزگذاری شده و از طریق فید قابل مشاهد نمی‌باشد. شما با مراجعه به وبلاگ نویسنده و وارد کردن رمز عبور می‌توانید مطلب مورد نظر را مشاهده نمایید.

[برای مشاهده این مطلب در وبلاگ اینجا را کلیک کنید] ازگیل...
ما را در سایت ازگیل دنبال می کنید

برچسب : this days,this day's thought,this days mike stud, نویسنده : 7azgil-114 بازدید : 23 تاريخ : جمعه 19 آذر 1395 ساعت: 17:54

این روزا در تلاش برای حفظِ سنگرِ درس خوندن میگذره . وای یعنی میشه من چند ماه دیگه بیام اینجا با خوشحالیییی خبر قبولی بدم ؟ خدا کنه که بشه و اینجوری خیلی از مشکل هام حل میشه ...این روزا خیلی به کار و درآمد هم فکر میکنم . تو فکرشم که اگه دانشگاه رفتم دنبال یه کار پاره وقت هم برم حتی با حقوق خیلی کم . اصن نه صرفا واسه حقوقش واسه اینکه یادم نره سر کار رفتن چجوریه :) چند روز پیش یکی به دوستم گفته بود بره تو یه دفتر روزنامه کار کنه . کار هم از جمعه تا چهارشنبه بود . خب مسلما کار توی روزنامه بخاطر چاپ هر روز خیلی باید سخت و خسته کننده باشه ولی خب من کار توی این مدل جاها رو دوس دارم / گرچه خیلی ارتباطی به رشته م نداره.دارم سعی میکنم هم کتاب بخونم ، هم درس بخونم ، هم بافتنی رو تموم کنم ... هم تابلو سفارشی رو بفرستم بره .روزای خوبم میاااااااااان خلاصه :) ازگیل...ادامه مطلب
ما را در سایت ازگیل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7azgil-114 بازدید : 9 تاريخ : جمعه 19 آذر 1395 ساعت: 17:54